مواقعی که استرس دارم یا ناراحتم یکی از کارهایی که میتونه آرومم کنه مرتب کردن اتاقمه.دیروز صبح که بیدار شدم پدر گفت شب مهمون داریم و خوب این یک هفته اخیر که عقد و مهمونی بودم فقط نیمه شب میرسیدم خونه و باز صبح میرفتم بیرون.انگار توی اتاقم روده ی گاو پاره شده بود.هرچی لباس بود وسط اتاق ریخته بود.

دیروز صبح زود که بیدار شدم استرس داشتم استرس خدافظی با خاله.استرس مهمونی شبافتادم به جون اتاقم ولی دست و دلم نمیرفت عمیق بشینم و کمدهامو مرتب کنم.اما سعی کردم بهتر کنم این بازار شام رو.

بعدش که مرتبش کردم اروم شدم و لذت بردم.هم عصر که برگشتم خونه اتاقم مرتب بود کمتر عصبانی بودم.چون به شدت شلوغی اتاق اعصابم رو میریزه بهم.

بعدش با خیال راحت لم دادم روی تخت و تا عصر اشک ریختم.چقدر یه دفعه باز دورم خلوت شدبرای منی که اکثر اوقات تنها بودم.وقتی دورم شلوغ میشه و باز تنها میشم خیلی سخت میگذره.بیشتر از خیلی سخت میگذره

و شاید الان برای اون حس تنهاییه که میل ام به نوشتن امروز خیلی زیاد شده.یه جورایی میخوام خودمو تخلیه کنم و اروم بشم


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها