دختری به نام بیتا



مواقعی که استرس دارم یا ناراحتم یکی از کارهایی که میتونه آرومم کنه مرتب کردن اتاقمه.دیروز صبح که بیدار شدم پدر گفت شب مهمون داریم و خوب این یک هفته اخیر که عقد و مهمونی بودم فقط نیمه شب میرسیدم خونه و باز صبح میرفتم بیرون.انگار توی اتاقم روده ی گاو پاره شده بود.هرچی لباس بود وسط اتاق ریخته بود.

دیروز صبح زود که بیدار شدم استرس داشتم استرس خدافظی با خاله.استرس مهمونی شبافتادم به جون اتاقم ولی دست و دلم نمیرفت عمیق بشینم و کمدهامو مرتب کنم.اما سعی کردم بهتر کنم این بازار شام رو.

بعدش که مرتبش کردم اروم شدم و لذت بردم.هم عصر که برگشتم خونه اتاقم مرتب بود کمتر عصبانی بودم.چون به شدت شلوغی اتاق اعصابم رو میریزه بهم.

بعدش با خیال راحت لم دادم روی تخت و تا عصر اشک ریختم.چقدر یه دفعه باز دورم خلوت شدبرای منی که اکثر اوقات تنها بودم.وقتی دورم شلوغ میشه و باز تنها میشم خیلی سخت میگذره.بیشتر از خیلی سخت میگذره

و شاید الان برای اون حس تنهاییه که میل ام به نوشتن امروز خیلی زیاد شده.یه جورایی میخوام خودمو تخلیه کنم و اروم بشم


متنفرم از مرد ها یا پسرایی که میگن دختر باید کوچولو باشه موهاش یه متر باشه لوس باشه فلان :|

من از فضا اومدم که بدون این ملاکا کسیو دوست داشتم

نگفتم قدش بلند باشه یا سیکس پک باشه یا چشم آبی باشه و فلان

اگر واقعا میخواید یه زندگیه ارومو کنار کسی داشته باشید 

یا میخواید واقعا کنار یکی بهتون خوش بگذره 

اون ملاکا تاثیری نداره :|

مثلا یکی میگه چون دختره موهاش یه متر بود خیلی بهمون خوش گذشت  

زندگیمون از بقیه بی دغدغه تره

یا رابطمون پایدار تره

من میدونم شماها دنبال چی هستین :)) ک ملاک میزارید

:| از هرچی رابطس بدم میاد همینجوری گفتم


چقد دلم واسه این خودم تنگ شده بود

واسه اینکه بشینم یه گوشه تو تنهایی لب تاب فکستنیمو بزار روی پام و با استرس اینکه یهو وسطش هنگ کنه از زندگیم تایپ کنم

چقد گذشنه از آخرین باری که تو این حال بودم

زندگی کلی تغییر کرده 

کلی آدم اومدن تو زندگیم و رفتن 

کلی داستان داشتیم

کلی خنده 

کلی گریه

کلی اینور اونور رفتن

پیجوندن

خوش گذروندن

قهر کردن

بی پولی

پولداری

کلی چیزای جدید تجربه کردم

یکم بزرگ تر شدم

لاغر تر شدم

خوشگل تر شدم

خوشتیپ تر شدم

ولی نمیدونم خوشبخت تر شدم یا نه

انگار تو خلسه ام

زندگی داره میره جلو ولی من وایسادم

دنبال هدفم

دنبال یه چیزی ک جم و جور کنه این آشفتگی و بی بند و باری زندگیمو

شاید برم

اگه دله دل کندن از اینهمه خاطره و خونه و خونواده رو داشته باشم میرم

به قول پویا حس میکنم نیاز دارم برم یه جایی ک کسی دور و ورم نباشه کسی منو نشناسه تا بتونم زندگیمو بسازم تا بتونم بزرگ شم

شایدم برم سرکار

خودمم نمیدونم بین اینهمه بلاتکلیفی چی میخوام از خودم

و بزرگ ترین مشکل اینه که همه چی دست من نیست

کاش میتونسم با بابا حرف بزنم

تنهایی و جدی

بشینم بقلش سرشو از گوشیش دربیاره و من شروع کنم از هرچی تو دل و ذهنمه بهش بگم

بدون فکر بدون چیدن کلمه ها بقل همه دیگه واسه تاثیره بیشتر بدون مراعات 

از خودم و روحم و مغزم براش بگم

بگم همه چیو و همه کسو تجربه کردم از همه عالم ضربه خوردم و الان فقط یه پشت میخوام که بهم نشون بده کجای زندگی وایسادم

یکی که دستمو بگیره بکشتم بالا 

بیرون بکشه منو از این لجنزار بلاتکلیفی

حرف بزنم و وسطش مثل همیشه بغضم بگیره 

ولی ایندفعه جلو اشکامو نگیرم

کاش جواب کنکور زودتر بیاد

کاش نتیجه خوب باشه

کاش خدا دستمو ول نکنه بخاطر اشتباهام


پسر عمه بزرگ مامانم فوت کرده . من که ندیدمش ولی خب شرایطی پیش اومد که باید مامانم و من میرسوندمش . بی غلو یک ساعت تو ستارخان چرخیدیم . آدرس و غلط داده بودن . غلط نه نصفه . هیچ کدوم از خواهراش نبودن . قهر بودن و اختلاف داشتن . ینی خواهر ختم برادر نرفته . چقدر عجیب . چقدر بد . عجب دنیاییه ! کاش میومدن . به قول مامانم بی عاطفه ان !

مهران مدیری رو آورده بودن خندوانه ‌‌‌ . حرف قشنگی زد . گفت این دنیا دیگه جای خوبی نیست .راست گفت دنیا جای خوبی نیست ‌. همه اش قهر جنگ بمب دعوا . . بیخود نیست منم بریدم و دده شدم از دنیا . 

 اما جالب بود همه انقدر ازدیدن هم خوشحال میشدن . مامانم چند نفر و دید کلی تعجب کرد گفت چقدر بزرگ شدین . من و که هیچ کس نمیشناخت . همه مامانم و میدیدن میگفتن چقدر تغییر کردی . همه از دیدن هم خوشحال بودن ولی نمیدونم چرا انقدر همه از هم بی خبرن .

امیدوارم من بعد بیام و ازشادی  بنویسم . مثلا تدارکات عروسی خودم :)


با فرزانه رفتیم بیرون آزمایشگاه هم رفتیم که آزمایش گروه خونی بده گروه خونیشA+بودش بعدش رفیم پارک به حساب پیاده روی ولی حسابی هله هوله خوردیم فرزان همش نگران نگاه مردم بودش !راستش من وقتی با کسی حالم خوبه به معنای واقعی لبخند میزنم و اصلا برام مهم نیس بقیه چطور نگام میکنن

شبم با داداشیا رفتیم فیلم گرفتیم باهم دیدیم تخته گاز و داش آکل رو قشنگ بودن دوتاشون


حال وحوال خوب وخوشی ندارم

امشب تکلیف دلم رو با عقلم مشخص کردم

حالم بده خیلی

خیلی بیشتراز همیشه

بیشتراز هرباری ک منو ناراحتم میکردین

بیشتر از همه اون شب و روزایی ک تو نبودت میمردم و زنده میشدم!!

متنفرم از عشق

متنفرم از دوستداشتن

متنفرم ازخودم

از همه وهمه چیز

از همه ادما

چه مونث چه مذکر

واین علامت سوال در ذهنم داره منو کلافه میکنه ک چراهنوزحالم ازتو بهم نمیخوره؟تویی ک هزارعیب بهم چسبوندی!!تو آره خودت رامین!!  

میخام یه چیزی بهت بگم 

اینقدردوستداشتم ک وقتی گفتی برو نمیخامت 

باوجودی ک قلبمو شکستی باوجودی ک لبخندو ازم گرفتی

باوجوداینکه بخاطرعشقت بخاطر دوستداشتنت زندگیمو به باد دادم و خیلی چیزهای دیگه،،،

من "بخشیدمت"

گفتم میبخشمت باوجودی که اینکاراروبادلم میکنی عذابم میدی گفتم بهت نمیگم نامرد گفتم نفرینت نمیکنم چون دوستدارم چون عاشقتم

ولی الان نمیبخشمت 

هیچوقت حلالت نمیکنم  هیچوقت اینو یادت باشه

بفهمم ک آه کی پشتته بفهم ک کی نفرینت میکنه

دوسنداشتم ک نبخشمت نمیخاستم کینه ای باشم نه نه نه نههه تو نزاشتی نامرد ناااااااااامرددد

حالم از هرچی مذکره بهم میخوره کاشکی ازتوهم متنفرمیشدم حیف ک هرچی میکنم نمیشه

چقددلم امشب شکست

چقد تومنوامشب هرزه خوندی

چقدرررچقدرررر چقدرررچقدرنامردی رامین خدالعنتت کنه خدا زندگیت نابودشه ببین چی به روزم اوردی نامردی نامرد عشقم تومنونابودکردی خداازت نگذره خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااخستههه م خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااخستههه

چی گفتی بهم تو نامرد؟؟

من؟؟

من اینقدرهرزه م؟ 

من لاشی ام؟ 

چی ام من؟

چیییییی چیییی چیبودممم؟؟؟

چنبار مچموگرفتی چنبار دستم روشد که اینبار بخاد بار دومم باشه نامرد؟؟

خداازت نگذره خدااز حق نگذره و نابودشی رامین ک نابودم کردی  

حالم از خودم بهم میخورههه

از عشققق

از دوستداشتن

از مردها

اززنها

ازخودم بیشتررازهمههه

متنفرم ازخودم 

***فقط یه نصیحت خواهرانه دارم به همه دخترای بی تجربه:::

هیچوقت با هیچ پسری بیرون نرید

هیچوقت باهاش قرارنزارین اگه هم خواستین بزارین یه جای عمومی باشه که حتی نتونه دستتونم بگیره

هیچوقت به هیچ پسری نگین دوسشدارین چون هارمیشه پاچه خودتونومیگیره

هیچوقت به هیچ پسری بیشترازلیاقتش بهاندین

هیچوقت خودتونو پیش یه پسرکوچیک نکنین

هیچوقت بیشتراز یکباربهش پیام ندین وزنگ نزنین اگه مهم باشین خودشون همون یه زنگ و پیامو میبینه وجوابتونو میده 

هیچوقت باهاش رابطه نداشته باشین چه درحد دست گرفتن چه درحد چیزای دیگه 

میدونین چرا؟؟

چون باخودش فکرمیکنه همونطوری که بامن دست دادهمونطوری ک بامن رابطه داشته همونطوری ک بامن بیرون میومد وهمونطوری ک بهم پام میداد و میگفت ک دوسمداره حتما به بقیه پسراهم میگه یا چه بدونم بابقیه پسراهم باوجودمن دوسته یا رابطه وداره 

بهرحال این شد زندگی من 

این شد زندگی که به دلیل بی تجربه‌ای و نادانی خودم و احمقی و ببشعوری خودم ک برای خودم بااین کارایی ک گفتم نکنین و خودم کردم ساختم

کاشکی یکی بود به من بگه باهاش بیرون نرو

بهش نگو دوستدارم

بهش پانده

باهاش هرجایی نروهرچند بهش اعتماد داشته باشی

به خواسته هاش توجه نکن

بهش التماس نکن

ازش خواهش نکن

بهش فرصت قهرهای بی دلیلونده

و.

منم امشب همه ی اینارو فهمیدم 

وقتی ک بهم گفت ک بهت اعتمادنداشتم که ولت کردم

اخه نامرد چنباردیدی لاس بزنم؟

چنباردیده بودی باوجودتو و عشقی که بهت دارم و حاضرنیستم تو خیابون که هیچ توجمع های خانوادگی هم به یه پسرنگاه کنم و سرم پایین بود چون توروداشتم 

چنبار دیده بودی ب کسی پابدم هان؟  

میدونی که هیچوقت حرفای امشبت و فراموش نمیکنم و نمیبخشم؟؟

تاریخو ببین وقتی این پیامو ارسال میکنم 

ساعتشو ببین ک داغی که رودلم گذاشتی و چطور دارم با نصیحت بقیه خودمو خاموش میکنم و سعی دارم اروم کنم حال کوفتیمو 

واتساپ تلگرام اینستاگرام همه رو به خاطر ب اعتمادی تو پاک کردم و حتی الان هم ک توروندارم حالم ازفضای مجازی بهم میخوره که بخام برنامه هاشونو نصب کنم اینقدر که توبهم شک داشتی و بهم بی اعتماد بودی که حالم از مه چی بهم میخوره دیگه کسی رو هم واسه درد ودلام ندارم!! شروع کردم به وبلاگ نویسی!!لاقل بهترازاینه که باکسی درد ودل کنم و بفهمن ک چ گوه هایی خوردم و بخاطر عشق تو چه دردایی کشیدم'!

بدون هیچوقت نمیتونم ببخشمت 

بخشیده بودمت تاهمین امشب که منو بی تربیت و بی بندوبارو.خوند و بهم گفتـــــــــــی که همینکارومیکردم ک ولم کردی و بهم اعتمادنداشتی!چیکارمیکردم رامین؟چنبار مچموگرفته بودی نامرد؟؟چون باخودت بودم این شک افتاد توجونت ک حتما باخیلی های دیگه هم اره؟؟

نه خیر رامین خان اشتباه فکرکردی 

من مثل اون هرزه هایی نیستم که تو دیدی و فک میکنی منم مثل اونام

امشب یجوری میرم و به تنهایی و بی کسی رومیزنم تا فقط حرفای تویادم بره حرفایی ک توقع نداشتم عشقم بهم بزنه

خداازت نگذره 

هیچوقت نمیبخشمت


چقدر بعضی آدم ها بدبخت هستن اما به نظر من

چه دلیلی داره که هیچوقت خونه من نمیاد؟نه واسه عیدی،نه وقتی میریم مسافرت،

بعد ازونور خونه بقیه شون زود پا میشه می‌رهتا الان فکر میکردم با همه اینجوریه الان فهمیدم نه بابا! فقط با من اینجوریه!

درهرصورت ارزش وجودی خودشو بهم نشون میده که همینقدر به اون و خونواده اش احترام بذارم.

ازون ورم خانوم س فک کنم خوشش نمیاد بریم خونه اش.هرسری با یه بهونه ای،

شوهرش میپیچونه.اونم بهونه دروغ.اینسری که دروغش قشنگ لو رفت

چطور آدم می‌تونه به برادرش و یا کلا اعضای خونواده اش دروغ بگه؟!

جالبه ها،همین آدما در مواقع دیگه خیلی خودشونو خوب و رفیق نشون میدن.دنیای بدیه والا.


تاریکى رو بیشتر از نور دوست دارم

نور برعکس پاکى درونى که داره واسه من اذیت کنندس

باعث سردردم میشه.شاید میگرن دارم خدا داند 

هر وقت حوصله ام سر میره دوست دارم آشپزى کنم

تعریف از خود نباشه دستى به آتش دارم

بهترین تفریحم غذا خوردن، بالاخره هرکسى با یه کارى یا چیزى

خودشو سرگرم میکنه.اهل ورزش هستم شاید بهتره بگم بودم

 خودمو محکم رو این تکه چوب نگه داشتم تا ببینم  رحمت بى کران پروردگارم تو این دریاى بى انتها منو به کدوم سمت میبره

آیا ساحلى هست؟؟؟ حتما هست

هدفم اینه خودمو بهتر بشناسم، تو نویسندگى مهارتى  ندارم هرچى به ذهنم بیاد مینویسم.

جسممو خوب میشناسم اماروحم گاهى واسم غریبس.


بیشعور داریم تا بیشعور.یکیش بیشعور به دنیا میاد یکى نع کم کم شعورشو از دست میده

 مورد اول که خوش به حالشِ یعنى صفایى میکنه واسه خودش از هفت دولت آزاد و رها

نع فرهنگ داره نه نیازى به فرهنگ.نمونش همسایه  سمت راستیمون هر روز 12شب به بعد تکنو مخلوط با بندرى گوش میده

انقدر با مرامه که میزاره ما هم گوش بدیم.قربونش برم آنقدر صدا رو زیاد میکنه  الان رو ویبره ام

عاشقِ،مجنونِ نمیدانم ولى اینو میدونم این عزیز از همون اول بیشعور به دنیا اومده یعنى به مرور بیشعور نشده

این بنیانى از ریشه شعور نداشته.مورد دوم  همسایه سمتِ چپى مونه ایشون اول با شعور بود تا اینکه  یه روز دیدمش میاد آشغالشو میزاره درِ خونه ما تازه دوهزاریم افتاد اینم  بیشعور بوده از اول ولى بیشعوریشو پنهان میکرده

یه چیزى هم متوجه شدم که،که چى؟که نمیشه بى شعور را رو دسته بندى کرد.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها